کلبه ی آرامش


اختلال شعور...

میدونی بعضیا حتی یادشون هم نحسِ.. خرافاتی نیستم اما در مورد بعضیا وارنینگ(warnig!!!) خدا رو خیلی خوب حس کردم اما خودم رو زدم به اون راه، شاید دلیلش ایمان ناقصم باشه که هیچوقت قدرت رها کردن رو نداشتم حتی چیزی که به ضررم بوده...
نمیدونم این بی اعتماد به نفسی وحشتناک از کجا اومده :(
وقتی ی" وارد زندگیم شد(ینی به زور واردش کردم!!!!!!!) فکر میکردم بهترین اتفاقات برام میفته اما نه تنها همه چی به افتضاح ترین شکل ممکن رخ داد بلکه حتی الان هم که نیست بازم یادش برام درد سازه... آقا رفت، درکش برات اینقدر سخته؟؟؟ ول کن دیگه... اه
فکر میکردم تو فضای مجازی میشه راحت نوشت! اما من کلا موجود راحتی نیستم حتی با خودم...
چون هیچوقت نمیشه اتفاقات رو اون طوری که رخ داده با همون حس و حال بیان کرد... شاید اگه خودم بودم و همچین نوشته هایی رو میخوندم حالم بهم میخورد و میگفتم چه آدم مزخرفی! اما کی میدونه حقیقت ذات من چیه....
خدایا درسته که تو داناترینی ، درسته که تو میفهمی و من نه، میدونم که همه کارهات از رو مهربونیه.. اما ببین چه شدم؟ من این بودم؟؟ اگه امسال هم هوامو نداشته باشی، نمیدونم چی میشه:((
چون میدونم همه این غم ها و خاکی رفتن ها بخاطر بی هدفی زندگیم به وجود اومده... بهترِ بگم تلاش کردن و شکست خوردن... خدایا من حکمتت رو نمیفهمم... لطفا یکم بیشتر هوامو داشته باش...
+عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست، پنهان کردن قلبی است که به اسفناک ترین حالت شکسته است.
ب.ن: بی فکرِ ترسو...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
Designed By Erfan Powered by Bayan