کلبه ی آرامش


درسته...

درسته که اونموقع تو فازی نبودم که بهش علاقمند بشم و انتظار عاطفه ازش داشته باشم.. برام حکم یه ناجی بود که بعد از یه سال فهمیدم که خدا دقیقا از اونجایی ناامیدت میکنه که بهش امید داری....

اما خب خودش پیام میداد، خودش حرف میزد....

رفتنش اونم اینطور که امروز فهمیدم هیچ مشکلی نداره...... ناراحتم کرد... خیلی زیاد، شاید میتونم بگم یه تحقیر دیگه😔😔

+واسه شمایی که میخونید و سایلنت هستید :) اینجا

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
Designed By Erfan Powered by Bayan